فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Phonetic

fəˈnetɪk fəˈnetɪk

صفت تفضیلی:

more phonetic

صفت عالی:

most phonetic

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

زبان‌شناسی آوایی

She used a phonetic alphabet to help her learn how to pronounce words correctly.

او از یک الفبای آوایی برای کمک به یادگیری نحوه تلفظ صحیح کلمات استفاده کرد.

The teacher emphasized the importance of using phonetic cues to decode unfamiliar words.

معلم بر اهمیت استفاده از نشانه‌های آوایی برای رمزگشایی کلمات ناآشنا تأکید کرد.

adjective

زبان‌شناسی آواشناختی، (مربوط به) آواشناسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Learning phonetic symbols can help improve pronunciation.

یادگیری نمادهای آوایی می تواند به بهبود تلفظ کمک کند.

The phonetic alphabet is used to represent speech sounds in a standardized way.

الفبای آوایی برای نمایش صداهای گفتاری به روشی استاندارد استفاده می شود.

adjective

زبان‌شناسی (مربوط به) آوانگاری، آوانگار

The phonetic transcription of the word "cat" is /kæt/.

آوانگاری کلمه‌ی «گربه» /kæt/ است.

The phonetic of "telephone" is /tɛlɪfoʊn/.

آوانگاری کلمه‌ی «تلفن» /tɛlɪfoʊn/ است.

adjective

زبان‌شناسی (املا، خط) منطبق بر آواها، آوابنیاد

The phonetic spelling of the word was easy to understand.

املای آوایی کلمه به راحتی قابل درک بود.

The phonetic spelling of his name was difficult to pronounce.

املای آوایی نام او به سختی تلفظ می شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد phonetic

  1. adjective of or relating to speech sounds
    Synonyms:
    vocal oral spoken phonic voiced

ارجاع به لغت phonetic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «phonetic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/phonetic

لغات نزدیک phonetic

پیشنهاد بهبود معانی