فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Playoff

ˈpleɪˌɒf ˈpleɪˌɒf

گذشته‌ی ساده:

played off

شکل سوم:

played off

سوم‌شخص مفرد:

plays off

وجه وصفی حال:

playing off

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت در حالت اسم (noun): play-off

شکل نوشتاری این لغت در حالت فعل (verb): play off

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular countable uncountable

ورزش مسابقه‌ی قهرمانی، بازی حذفی، بازی پلی‌آف

Injuries can greatly impact a team's chances in the playoff.

آسیب‌دیدگی می‌تواند تاثیر زیادی بر شانس یک تیم در مسابقه‌ی قهرمانی داشته باشد.

The team celebrated their victory and secured a spot in the playoff.

این تیم پیروزی خود را جشن گرفت و به بازی حذفی صعود کرد.

phrasal verb verb - transitive

در مقابل یکدیگر قرار دادن، به جان یکدیگر انداختن، موش دواندن، اختلاف ایجاد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She decided to play off her colleagues against each other to secure a promotion.

او تصمیم گرفت برای گرفتن ترفیع، همکارانش را به جان یکدیگر بیاندازد.

In his speech, he played off the optimism of the youth against the pessimism of the older generation.

او در سخنان خود خوش‌بینی جوانان را در برابر بدبینی نسل قدیمی در مقابل یکدیگر قرار داد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت playoff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «playoff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/playoff

لغات نزدیک playoff

پیشنهاد بهبود معانی