پوشاک منگوله (در تزیین کلاه، لباس و غیره)، پامپام کاموایی
She wore a beanie with a large pom-pom on top.
او کلاهی بر سر داشت که روی آن منگولهای قرار گرفته بود.
I bought a new sweater with a large pom-pom.
پلیور جدیدی خریدم که روی آن منگوله داشت.
ریسهی شادی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The football team's supporters waved their pom-poms, cheering on their favorite players.
هواداران تیم فوتبال با تکان دادن ریسههای شادی بازیکنان موردعلاقهی خود را تشویق میکردند.
The little girl excitedly waved her pom-pom.
دختر کوچولو با هیجان ریسهی شادیاش را تکان میداد.
پامپام (نوعی جنگافزار ضدهوایی خودکار ۲۰ تا ۴۰ میلیمتری که روی کشتیها نصب میشود)
The sound of the pom-pom firing echoed across the ocean.
صدای شلیک پامپام در سراسر اقیانوس پیچید.
The crew trained diligently to operate the pom-pom effectively during drills.
ملوانان برای محافظت از کشتی و خدمه، به دقت و قدرت آتش پامپام متکی بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pom-pom» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pom-pom