شکل جمع:
prostheticsپزشکی مصنوعی (اندام)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The dentist recommended a prosthetic tooth.
دندانپزشک دندان مصنوعی را توصیه کرد.
She wore a prosthetic limb, allowing her to walk confidently and without assistance.
او از عضو مصنوعی استفاده کرد که به او اجازه میداد که بااطمینان و بدون کمک راه برود.
شیمی (مربوط به) پروستتیک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی شیمی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The prosthetic group in the enzyme is essential for its catalytic activity.
گروه پروستتیک موجود در آنزیم برای فعالیت کاتالیزوری آن ضروری است.
The prosthetic moiety in the conjugated protein plays a crucial role in its biological function.
بخش پروستتیک در پروتئین کونژوگه نقش مهمی در عملکرد بیولوژیکی آن دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prosthetic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prosthetic