امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prosthetic

prɑːsˈθetɪk prɒsˈθetɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    prosthetics

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پزشکی مصنوعی (اندام) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The dentist recommended a prosthetic tooth.
- دندان‌پزشک دندان مصنوعی را توصیه کرد.
- She wore a prosthetic limb, allowing her to walk confidently and without assistance.
- او از عضو مصنوعی استفاده کرد که به او اجازه می‌داد که بااطمینان و بدون کمک راه برود.
adjective
شیمی (مربوط به) پروستتیک link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده
- The prosthetic group in the enzyme is essential for its catalytic activity.
- گروه پروستتیک موجود در آنزیم برای فعالیت کاتالیزوری آن ضروری است.
- The prosthetic moiety in the conjugated protein plays a crucial role in its biological function.
- بخش پروستتیک در پروتئین کونژوگه نقش مهمی در عملکرد بیولوژیکی آن دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت prosthetic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prosthetic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prosthetic

لغات نزدیک prosthetic

پیشنهاد بهبود معانی