Provisions

    American: prəˈvɪʒn̩z British: prəˈvɪʒn̩z
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    مقررات، قیود، تدارکات

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد provisions

    1. noun a stock or supply of foods
      Synonyms:
      food stocks supplies stores rations groceries feed fare victuals eats foods chow board grubs viands fodder forage meats breads diets eats paps nurtures fares emergencies chows foodstuffs commissariat provender
      Antonyms:
      removals takings
    1. noun a stipulated condition
      Synonyms:
      conditions terms stipulations clauses qualifications reservations specifications prerequisites allowances riders provisoes catches foods
    1. noun arrangement
      Synonyms:
      preparations outlines procurements

    لغات هم‌خانواده provisions

    ارجاع به لغت provisions

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «provisions» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/provisions

    لغات نزدیک provisions

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه