to sit, to squat, to sit down, to be seated, to seat oneself, to lounge, to hunker down, (bird) to perch, to roost, to straddle, to bestraddle
نشستن در آن کلاس و گوش دادن به حرفهای او برایم عذاب بزرگی بود.
Sitting in that class and listening to his words was a great torture for me.
پرندگان عاشق نشستن روی شاخههای دیوخار بودند.
The birds loved to perch on the box-thorn's prickly branches.
to occupy, to gain a position, to enjoy a position
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنها هدف دارند که در موقعیتهای بالاتری در سازمان بنشینند.
They aim to occupy higher positions within the organization.
او بهسختی درس خواند تا در کلاس خود در بالاترین موقعیت بنشیند.
She studied hard to gain a position at the top of her class.
to wait for, to tend
لطفاً تا شروع جلسه بنشینید.
Please wait until the meeting starts.
او در ورودی منتظر مینشیند تا دوستش برسد.
She tends at the entrance until her friend arrives.
to land, to sit, to settle
هواپیما که درحال نشستن بود، چند تکان را احساس کردم.
I felt a series of jolts as the plane landed.
پرنده تصمیم گرفت روی شاخه بنشیند.
The bird chose to sit on the branch.
to hit, to strike, to pierce
پیکان به هدف خود با دقت نشست.
The arrow hit its target with precision.
چکش با نیروی زیادی به میخ خواهد نشست.
The hammer will strike the nail with great force.
to influence favorably, to strike a cord
نگرش مثبت میتواند بر نتیجهی هر وضعیتی بنشیند.
A positive attitude can influence favorably the outcome of any situation.
متن آهنگ واقعاً به هرکسی که عشق را تجربه کرده است مینشیند.
The song's lyrics really strike a chord with anyone who's experienced love.
to socialize (with), to hang around (with), to run around (with), to be friends with, to hobnob (with), to keep company (with), to consort
من عاشق نشستن با آدمهای جدید در مهمانیها هستم.
I love to socialize with new people at parties.
آنها معمولاً در کافهی محلی در آخر هفتهها مینشینند.
They often hang around at the local café on weekends.
to live (in), to reside (in), to occupy (a place)
او ترجیح میدهد در آپارتمانی نزدیک به محل کارش بنشیند.
He prefers to live in an apartment close to his workplace.
مستاجران جدید ماه آینده در آپارتمان خواهند نشست.
New tenants will occupy the apartment next month.
کلمهی «نشستن» در انگلیسی sitting ترجمه میشود.
نشستن به عملی اطلاق میشود که در آن فرد یا موجودی بهطور معمول بر روی سطحی مانند زمین، صندلی، یا هر سطح دیگر قرار میگیرد، بهطوری که بیشتر وزن بدن بر روی باسن یا رانها وارد میشود و پاها در حالت راحتی قرار میگیرند. نشستن یکی از فعالیتهای روزمره و طبیعی انسانها است که در طول روز در مواقع مختلف بهویژه در هنگام کار، مطالعه، استراحت، یا خوردن غذا انجام میشود.
نشستن در زندگی روزمره تأثیرات مختلفی بر سلامت انسانها دارد. بهویژه در دنیای مدرن که بسیاری از افراد مدت زیادی را پشت میز میگذرانند، اهمیت توجه به وضعیت نشستن بسیار زیاد است. نشستن صحیح میتواند از مشکلاتی مانند درد کمر، گردن، و دیگر اختلالات اسکلتی جلوگیری کند. بهطور کلی، نشستن در وضعیتهایی که ستون فقرات بهطور صحیح حمایت شود، برای سلامتی بهتر است. وضعیت نشستن نامناسب میتواند به مشکلاتی چون گودی کمر، فشار به اعصاب، و حتی آسیبهای مزمن منجر شود.
نشستن همچنین در ورزشها و تمرینات فیزیکی نقش مهمی دارد. برای مثال، در ورزشهایی مانند یوگا، تمرینات تنفسی، یا مدیتیشن، نشستن بهطور صحیح برای تمرکز، آرامش، و سلامت جسمی و روحی ضروری است. در برخی فعالیتهای ورزشی مانند اسکوات و تمرینات قدرتی نیز نشستن یا حالت نشسته بهعنوان یک حرکت اصولی برای تقویت عضلات پایین بدن بهشمار میرود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نشستن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نشستن