آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: دوشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۴

    نشستن به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / neshastan /

    to sit, to squat, to sit down, to be seated, to seat oneself, to lounge, to hunker down, (bird) to perch, to roost, to straddle, to bestraddle

    to sit

    to squat

    to sit down

    to be seated

    to seat oneself

    to lounge

    to hunker down

    to perch

    to roost

    to straddle

    to bestraddle

    جلوس کردن

    نشستن در آن کلاس و گوش دادن به حرف‌های او برایم عذاب بزرگی بود.

    Sitting in that class and listening to his words was a great torture for me.

    پرندگان عاشق نشستن روی شاخه‌های دیوخار بودند.

    The birds loved to perch on the box-thorn's prickly branches.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / neshastan /

    to occupy, to gain a position, to enjoy a position

    to occupy

    to gain a position

    to enjoy a position

    مقام کسب کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    آن‌ها هدف دارند که در موقعیت‌های بالاتری در سازمان بنشینند.

    They aim to occupy higher positions within the organization.

    او به‌سختی درس خواند تا در کلاس خود در بالاترین موقعیت بنشیند.

    She studied hard to gain a position at the top of her class.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / neshastan /

    to wait for, to tend

    to wait for

    to tend

    منتظر ماندن

    لطفاً تا شروع جلسه بنشینید.

    Please wait until the meeting starts.

    او در ورودی منتظر می‌نشیند تا دوستش برسد.

    She tends at the entrance until her friend arrives.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / neshastan /

    to land, to sit, to settle

    to land

    to sit

    to settle

    فرود آمدن

    هواپیما که درحال نشستن بود، چند تکان را احساس کردم.

    I felt a series of jolts as the plane landed.

    پرنده تصمیم گرفت روی شاخه بنشیند.

    The bird chose to sit on the branch.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / neshastan /

    to hit, to strike, to pierce

    to hit

    to strike

    to pierce

    به چیزی برخورد کردن

    پیکان به هدف خود با دقت نشست.

    The arrow hit its target with precision.

    چکش با نیروی زیادی به میخ خواهد نشست.

    The hammer will strike the nail with great force.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / neshastan /

    to influence favorably, to strike a cord

    to influence favorably

    to strike a cord

    خوش آمدن

    نگرش مثبت می‌تواند بر نتیجه‌ی هر وضعیتی بنشیند.

    A positive attitude can influence favorably the outcome of any situation.

    متن آهنگ واقعاً به هرکسی که عشق را تجربه کرده است می‌نشیند.

    The song's lyrics really strike a chord with anyone who's experienced love.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / neshastan /

    to socialize (with), to hang around (with), to run around (with), to be friends with, to hobnob (with), to keep company (with), to consort

    to socialize

    to hang around

    to run around

    to be friends with

    to hobnob

    to keep company

    to consort

    معاشرت کردن

    من عاشق نشستن با آدم‌های جدید در مهمانی‌ها هستم.

    I love to socialize with new people at parties.

    آن‌ها معمولاً در کافه‌ی محلی در آخر هفته‌ها می‌نشینند.

    They often hang around at the local café on weekends.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / neshastan /

    to live (in), to reside (in), to occupy (a place)

    to live

    to reside

    to occupy

    مقیم شدن

    او ترجیح می‌دهد در آپارتمانی نزدیک به محل کارش بنشیند.

    He prefers to live in an apartment close to his workplace.

    مستاجران جدید ماه آینده در آپارتمان خواهند نشست.

    New tenants will occupy the apartment next month.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد نشستن

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    جلوس قعود
    مترادف:
    اقامت کردن سکناگزیدن مقیم‌شدن منزل کردن

    سوال‌های رایج نشستن

    نشستن به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «نشستن» در انگلیسی sitting ترجمه می‌شود.

    نشستن به عملی اطلاق می‌شود که در آن فرد یا موجودی به‌طور معمول بر روی سطحی مانند زمین، صندلی، یا هر سطح دیگر قرار می‌گیرد، به‌طوری که بیشتر وزن بدن بر روی باسن یا ران‌ها وارد می‌شود و پاها در حالت راحتی قرار می‌گیرند. نشستن یکی از فعالیت‌های روزمره و طبیعی انسان‌ها است که در طول روز در مواقع مختلف به‌ویژه در هنگام کار، مطالعه، استراحت، یا خوردن غذا انجام می‌شود.

    نشستن در زندگی روزمره تأثیرات مختلفی بر سلامت انسان‌ها دارد. به‌ویژه در دنیای مدرن که بسیاری از افراد مدت زیادی را پشت میز می‌گذرانند، اهمیت توجه به وضعیت نشستن بسیار زیاد است. نشستن صحیح می‌تواند از مشکلاتی مانند درد کمر، گردن، و دیگر اختلالات اسکلتی جلوگیری کند. به‌طور کلی، نشستن در وضعیت‌هایی که ستون فقرات به‌طور صحیح حمایت شود، برای سلامتی بهتر است. وضعیت نشستن نامناسب می‌تواند به مشکلاتی چون گودی کمر، فشار به اعصاب، و حتی آسیب‌های مزمن منجر شود.

    نشستن همچنین در ورزش‌ها و تمرینات فیزیکی نقش مهمی دارد. برای مثال، در ورزش‌هایی مانند یوگا، تمرینات تنفسی، یا مدیتیشن، نشستن به‌طور صحیح برای تمرکز، آرامش، و سلامت جسمی و روحی ضروری است. در برخی فعالیت‌های ورزشی مانند اسکوات و تمرینات قدرتی نیز نشستن یا حالت نشسته به‌عنوان یک حرکت اصولی برای تقویت عضلات پایین بدن به‌شمار می‌رود.


    ارجاع به لغت نشستن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «نشستن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نشستن

    لغات نزدیک نشستن

    • - نشستگاه
    • - نشستگاه پرندگان و ماکیان
    • - نشستن
    • - نشستن برای عکسبرداری شدن
    • - نشستن برای نقاشی شدن
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.