فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Provisionally

prəˈvɪʒnli prəˈvɪʒnli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور موقتی، موقتاً

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

His novel has been provisionally accepted for publication.

رمان او موقتاً به‌منظورِ انتشار پذیرفته شده است.

He was appointed provisionally.

او به‌طور موقتی منصوب شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد provisionally

  1. adjective
    Synonyms:
    conditionally on certain conditions on these conditions for-the-time-being

لغات هم‌خانواده provisionally

  • adverb
    provisionally

ارجاع به لغت provisionally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «provisionally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/provisionally

لغات نزدیک provisionally

پیشنهاد بهبود معانی