انگلیسی آمریکایی واکنش منفی، مخالفت، انتقاد (به چیزی جدید)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The policy received pushback due to concerns about its effectiveness.
این سیاست بهدلیل نگرانیها در مورد اثربخشی آن با مخالفت مواجه شد.
The pushback on the changes revealed deep divisions within the organization.
واکنش منفی به تغییرات، شکاف عمیقی را در سازمان پیدا کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pushback» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pushback