فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Quicksilver

ˈkwɪkˌsɪlvər ˈkwɪkˌsɪlvə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
( mercury =) جیوه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quicksilver

  1. noun mercury
    Synonyms:
    hg atomic number 80 hydrargyrum liquid mercury ore
  1. adjective liable to sudden unpredictable change
    Synonyms:
    fickle mercurial erratic

ارجاع به لغت quicksilver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quicksilver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quicksilver

لغات نزدیک quicksilver

پیشنهاد بهبود معانی