Scintillant

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
( sparkling ، scintillating =) جرقه‌زننده، بارقه‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scintillant

  1. adjective Having brief brilliant points or flashes of light
    Synonyms: aglitter, coruscant, fulgid, glinting, glistering, glittering, glittery, scintillating, sparkly

ارجاع به لغت scintillant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scintillant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scintillant

لغات نزدیک scintillant

پیشنهاد بهبود معانی