Self-destruction

ˌselfdɪˈstrʌkʃn ˌselfdɪˈstrʌkʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
خودویرانگری، خودنابودسازی، خودکشی، خودتخریبی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The therapist warned the patient about the dangerous path of self-destruction.
- درمانگر به بیمار در مورد مسیر خطرناک خودکشی هشدار داد.
- The singer's lyrics often touch on themes of self-destruction and despair.
- اشعار این خواننده اغلب به مضامین خودویرانگری و ناامیدی می‌پردازد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد self-destruction

  1. noun The act of killing yourself
    Synonyms: suicide, self-extinction, hara-kiri, masochism, self-annihilation

ارجاع به لغت self-destruction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-destruction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-destruction

لغات نزدیک self-destruction

پیشنهاد بهبود معانی