فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Silo

ˈsaɪloʊ ˈsaɪləʊ

گذشته‌ی ساده:

siloed

شکل سوم:

siloed

سوم‌شخص مفرد:

silos

وجه وصفی حال:

siloing

شکل جمع:

silos

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

سیلو، انبار غله، انبار علوفه

The farmer filled the silo with freshly harvested grain.

کشاورز سیلو را با غلات تازه‌دروشده پر کرد.

It took several workers to unload the truck and fill the silo with grain.

چند کارگر گرفتند تا کامیون را تخلیه و سیلو را با غلات پر کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The farmer stored his harvest in the silo.

کشاورز محصول خود را در سیلو ذخیره کرد.

noun countable

پایگاه‌ موشکی زیرزمینی، قرارگاه زیرزمینی، محفظه زیرزمینی (برای نگه‌داری موشک)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The silo was heavily guarded to prevent unauthorized access.

پایگاه موشکی زیرزمینی به‌شدت محافظت می‌شد تا از دسترسی غیرمجاز جلوگیری شود.

The missile silo was located deep underground for added security.

قرارگاه زیرزمینی موشک برای امنیت بیشتر در اعماق زمین قرار داشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The missile silo was heavily guarded to ensure maximum security.

قرارگاه زمینی موشک به‌شدت محافظت می‌شد تا حداکثر امنیت را تضمین کند.

noun countable

تعارض سازمانی، تضاد سازمانی

Silos can hinder the flow of information and impede decision-making within an organization.

تضادهای سازمانی می‌توانند جریان اطلاعات را مختل کنند و مانع تصمیم‌گیری در سازمان شوند.

To foster a culture of collaboration, it is important to dismantle the silos that exist within the company.

برای تقویت فرهنگ همکاری، از بین‌ بردن تعارض‌های سازمانی موجود در شرکت مهم است.

verb - transitive

جدا کردن

The librarian siloed the books based on genre.

کتابدار کتاب‌ها را براساس ژانر جدا کرد.

The manager siloed the employees based on their skill sets.

مدیر کارمندان را براساس مجموعه مهارت‌هایشان جدا کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She chose to silo herself from the rest of the group, preferring solitude.

او تصمیم گرفت از بین بقیه‌ی گروه خود را جدا کند و تنهایی را ترجیح می‌داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد silo

  1. noun fodder storage tower
    Synonyms:
    granary crib pit
  1. noun underground missile site
    Synonyms:
    pit rocket-launcher superhardened silo

ارجاع به لغت silo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «silo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/silo

لغات نزدیک silo

پیشنهاد بهبود معانی