گذشتهی ساده:
siloedشکل سوم:
siloedسومشخص مفرد:
silosوجه وصفی حال:
siloingشکل جمع:
silosسیلو، انبار غله، انبار علوفه
The farmer filled the silo with freshly harvested grain.
کشاورز سیلو را با غلات تازهدروشده پر کرد.
It took several workers to unload the truck and fill the silo with grain.
چند کارگر گرفتند تا کامیون را تخلیه و سیلو را با غلات پر کنند.
The farmer stored his harvest in the silo.
کشاورز محصول خود را در سیلو ذخیره کرد.
پایگاه موشکی زیرزمینی، قرارگاه زیرزمینی، محفظه زیرزمینی (برای نگهداری موشک)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The silo was heavily guarded to prevent unauthorized access.
پایگاه موشکی زیرزمینی بهشدت محافظت میشد تا از دسترسی غیرمجاز جلوگیری شود.
The missile silo was located deep underground for added security.
قرارگاه زیرزمینی موشک برای امنیت بیشتر در اعماق زمین قرار داشت.
The missile silo was heavily guarded to ensure maximum security.
قرارگاه زمینی موشک بهشدت محافظت میشد تا حداکثر امنیت را تضمین کند.
تعارض سازمانی، تضاد سازمانی
Silos can hinder the flow of information and impede decision-making within an organization.
تضادهای سازمانی میتوانند جریان اطلاعات را مختل کنند و مانع تصمیمگیری در سازمان شوند.
To foster a culture of collaboration, it is important to dismantle the silos that exist within the company.
برای تقویت فرهنگ همکاری، از بین بردن تعارضهای سازمانی موجود در شرکت مهم است.
جدا کردن
The librarian siloed the books based on genre.
کتابدار کتابها را براساس ژانر جدا کرد.
The manager siloed the employees based on their skill sets.
مدیر کارمندان را براساس مجموعه مهارتهایشان جدا کرد.
She chose to silo herself from the rest of the group, preferring solitude.
او تصمیم گرفت از بین بقیهی گروه خود را جدا کند و تنهایی را ترجیح میداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «silo» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/silo