خواهرزن، خواهرشوهر، زنبرادر، زنداداش، جاری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When he embraced his sister in law for the last time, her whispered "I will never forget you."
وقتی برای آخرین بار خواهرزنش را در آغوش گرفت، چنین زمزمه کرد: «هرگز فراموشت نمیکنم.»
My sister-in-law is a talented artist.
خواهرشوهرم هنرمند بااستعدادی است.
My sister-in-law and I often go shopping together.
من و جاریام اغلب با هم به خرید میرویم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sister-in-law» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sister-in-law