با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Soft-boiled

ˌsɑːftˈbɔɪld ˌsɒftˈbɔɪld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
غذا و آشپزی عسلی، نیم‌پز (تخم‌مرغ)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Soft-boiled eggs are a popular choice for adding protein to salads.
- تخم‌مرغ عسلی انتخابی محبوب برای افزودن پروتئین به سالاد است.
- He prepared a delicious soft-boiled egg for breakfast.
- تخم‌مرغ نیم‌پز خوشمزه‌ای را برای صبحانه آماده کرد.
adjective
احساساتی، حساس، احساسی
- She had a soft-boiled heart and couldn't help but cry at every sad movie.
- او قلبی احساساتی داشت و چاره‌ای نداشت جز اینکه با دیدن هر فیلم غمگینی گریه کند.
- He was a soft-boiled man, always getting emotional over the smallest things.
- او مردی حساس بود و همیشه در مورد کوچک‌ترین چیزها احساساتی می‌شد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت soft-boiled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soft-boiled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/soft-boiled

لغات نزدیک soft-boiled

پیشنهاد بهبود معانی