فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Soft-boiled

ˌsɑːftˈbɔɪld ˌsɒftˈbɔɪld

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

غذا و آشپزی عسلی، نیم‌پز (تخم‌مرغ)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

Soft-boiled eggs are a popular choice for adding protein to salads.

تخم‌مرغ عسلی انتخابی محبوب برای افزودن پروتئین به سالاد است.

He prepared a delicious soft-boiled egg for breakfast.

تخم‌مرغ نیم‌پز خوشمزه‌ای را برای صبحانه آماده کرد.

adjective

احساساتی، حساس، احساسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She had a soft-boiled heart and couldn't help but cry at every sad movie.

او قلبی احساساتی داشت و چاره‌ای نداشت جز اینکه با دیدن هر فیلم غمگینی گریه کند.

He was a soft-boiled man, always getting emotional over the smallest things.

او مردی حساس بود و همیشه در مورد کوچک‌ترین چیزها احساساتی می‌شد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت soft-boiled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soft-boiled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/soft-boiled

لغات نزدیک soft-boiled

پیشنهاد بهبود معانی