با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Space-time Continuum

    American: ˈspeɪsˈtaɪmkənˈtɪnjuːəm British: speɪstaɪmkənˈtɪnjuəm
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun
    (فیزیک) پیوستار چهار بعدی دارای سه مختصات فضایی و مختصات زمانی که با هم مکان یک ذره یا یک رویداد را کاملاً مشخص می‌کنند، پیوستار فضا-زمان

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - the utilization of the space-time continuum
    - بهره‌گیری از پیوستار فضا-زمان
    - It was like a moment out of the space-time continuum.
    - مانند لحظه‌ای خارج از پیوستار چهار بعدی بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد space-time continuum

    1. noun four-dimensional space
      Synonyms: continuum, fourth dimension, spatio-temporal continuum

    ارجاع به لغت space-time continuum

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «space-time continuum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/space-time-continuum

    لغات نزدیک space-time continuum

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار