فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Continuum

kənˈtɪnjuəm kənˈtɪnjuəm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun countable
    پیوستگان، رشته مسلسل، تسلسل، پی‌درپی، مستمر، زنجیره
    • - continuum problem
    • - مسئله‌ی مجموعه‌ی متصل، مسئله‌ی پیوستار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد continuum

  1. noun Uninterrupted existence or succession
    Synonyms: continuance, continuation, continuity, duration, endurance, persistence, persistency

ارجاع به لغت continuum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «continuum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/continuum

لغات نزدیک continuum

پیشنهاد بهبود معانی