وابسته به ستون فقرات، نخاعی
The doctor examined the patient's spinal alignment carefully.
پزشک وضعیت ستون فقرات بیمار را با دقت بررسی کرد.
The spinal cord is crucial for transmitting nerve signals.
طناب نخاعی برای انتقال سیگنالهای عصبی بسیار مهم است.
مادهی بیحسی نخاعی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A spinal can help manage pain during childbirth.
مادهی بیحسی نخاعی میتواند به مهار درد در هنگام زایمان کمک کند.
The doctor administered a spinal before the surgery began.
دکتر قبلاز شروع جراحی، مادهی بیحسی نخاعی را تجویز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spinal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spinal