کمتر از حد مطلوب، غیربهینه، نامطلوب، نامناسب، نسبتاً بهینه
His suboptimal decision-making caused delays in the project.
تصمیمگیری نامناسب او باعث تاخیر در پروژه شد.
Our current strategy is suboptimal and requires immediate revision.
استراتژی فعلی ما کمتر از حد مطلوب است و نیاز به بازنگری فوری دارد.
کمکیفیت، درجهدو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She decided against the suboptimal plan proposed by her colleagues.
او تصمیم گرفت که با طرح کمکیفیت پیشنهادشده توسط همکارانش مخالفت کند.
The product’s design was deemed suboptimal by the reviewers.
طراحی محصول توسط بازبینان، درجهدو تلقی شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «suboptimal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suboptimal