فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Substrate

ˈsəbˌstret ˈsʌbstreɪt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

زیست‌شناسی رشدمایه (هر ماده‌ای که نیاز غذایی و بستر زیست ریزاندامگان‌ها را فراهم کند)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده

In laboratory experiments, petri dishes are used as a substrate for cultivating bacteria and fungi.

در آزمایشات آزمایشگاهی، از ظروف پتری به عنوان رشدمایه‌ای برای کشت باکتری‌ها و قارچ‌ها استفاده می‌شود.

The bacteria in the soil depend on organic matter as their substrate for growth and reproduction.

باکتری‌های موجود در خاک به مواد آلی به عنوان رشدمایه‌ی خود برای رشد و تولید مثل وابسته هستند.

noun countable

شیمی پیش‌ماده، سوبسترا، بستر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The enzyme needs a specific substrate to catalyze the chemical reaction.

آنزیم برای کاتالیز کردن واکنش شیمیایی به پیش‌ماده‌ی خاصی نیاز دارد.

The chemist carefully measured the amount of substrate needed for the experiment.

شیمی‌دان مقدار سوبسترای مورد نیاز برای آزمایش را به‌دقت اندازه‌گیری کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد substrate

  1. noun any stratum or layer lying underneath another
    Synonyms:
    substratum
  1. noun an indigenous language that contributes features to the language of an invading people who impose their language on the indigenous population
    Synonyms:
    substratum

ارجاع به لغت substrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «substrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/substrate

لغات نزدیک substrate

پیشنهاد بهبود معانی