Suspensor

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
آویزگر، معلق، موجب تعلیق، نگاه‌دارنده، بیضه بند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suspensor

  1. noun A support for the genitals worn by men engaging in strenuous exercise
    Synonyms: athletic-supporter, supporter, jockstrap, jock

ارجاع به لغت suspensor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suspensor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suspensor

لغات نزدیک suspensor

پیشنهاد بهبود معانی