شکل جمع:
tangerinesمیوه نارنگی
He added slices of tangerine to the fruits salad.
او تکههایی از نارنگی را به سالاد میوه اضافه کرد.
This tangerine is sweeter than the last one I had.
این نارنگی از نارنگی قبلیای که خوردم، شیرینتر است.
The tangerine jelly glistened under the kitchen light.
ژلهی نارنگی زیر نور آشپزخانه برق میزد.
گیاهشناسی درخت نارنگی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A gentle breeze swayed the branches of the tangerine.
نسیم ملایمی شاخههای درخت نارنگی را تکان داد.
Children played beneath the tangerine, enjoying its shade.
کودکان زیر درخت نارنگی بازی میکردند و از سایهی آن لذت میبردند.
رنگ نارنگی، رنگ نارنگی (نوعی رنگ نارنجی تیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی رنگ
The artist chose tangerine as the primary color.
این هنرمند نارنگی را بهعنوان رنگ اصلی انتخاب کرد.
The walls of the kindergarten were painted in tangerine.
دیوارهای مهدکودک به رنگ نارنجی رنگآمیزی شده بودند.
نارنگیرنگ، به رنگ نارنگی
She placed a tangerine vase on the table.
او گلدان نارنگیرنگ را روی میز گذاشت.
The first time I met her, she wore a beautiful tangerine scarf.
نخستین باری که او را دیدم، روسری نارنگیرنگ زیبایی به سر داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tangerine» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tangerine