شکل جمع:
tappersموسیقی ساززن، مطرب
He was known as the best tapper in the local band.
او بهعنوان بهترین ساززن در گروه موسیقی محلی شناخته میشد.
With each strike, the tapper brought the dull room to life.
مطرب با هر ضربه، اتاق کسلکننده را زنده میکرد.
ورزش (بیسبال) ضربه (آرام)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The player hit a sharp tapper past the pitcher.
بازیکن ضربهای دقیق از کنار پرتابکننده زد.
The tapper rolled slowly down the first baseline.
ضربه (توپ را) تا اولین خط پایه بهآرامی بهسمت پایین غلتاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tapper» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tapper