فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tax Return

ˈtæks rɪˌtərn ˈtæks rɪˌtɜːn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

اظهارنامه‌ی مالیاتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The accountant helped me prepare my tax return.

حسابدار کمکم کرد که اظهارنامه‌ی مالیاتی‌ام را آماده کنم.

The tax return form requires detailed information about income and expenses.

فرم اظهارنامه‌ی مالیاتی مستلزم اطلاعات جزئی درمورد درآمد و هزینه‌هاست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tax return

  1. noun document about taxpayer
    Synonyms:
    tax form annual return federal tax return state tax return joint return separate returns

ارجاع به لغت tax return

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tax return» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tax-return

لغات نزدیک tax return

پیشنهاد بهبود معانی