ولرم بودن
The tepidity of the water in the pool made me hesitant to jump in.
ولرم بودن آب استخر باعث شد که برای پریدن مردد شوم.
The tepidity of the coffee was disappointing, as I had expected it to be piping hot.
ولرم بودن قهوه ناامیدکننده بود زیرا انتظار داشتم لبسوز و بسیار داغ باشد.
سستی، سست بودن، بیمیلی، بیمیل بودن، بیعلاقگی، بیعلاقه بودن، بیاشتیاقی، بیاشتیاق بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tepidity of the team's play resulted in a loss.
سستی بازی این تیم منجر به باخت شد.
the tepidity of the employees towards the new project
بیعلاقگی کارمندان به پروژهی جدید
The tepidity of the students towards learning new concepts was a challenge for the teacher.
بیعلاقگی دانشآموزان در یادگیری مفاهیم جدید، برای معلم چالش بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tepidity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tepidity