فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unbeknown

ˌʌnbɪˈnoʊn ˌʌnbɪˈnəʊn

معنی و نمونه‌جمله

adverb

( unbeknownst ) نادانسته، به نام علوم، خارج از معلومات شخصی، مجهول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Unbeknown to his father he sold the car.

اتومبیل را بدون اطلاع پدرش فروخت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unbeknown

  1. adverb without someone's knowledge
    Synonyms:
    unbeknownst
  1. adjective (usually used with `to') occurring or existing without the knowledge of
    Synonyms:
    unbeknownst

ارجاع به لغت unbeknown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unbeknown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unbeknown

لغات نزدیک unbeknown

پیشنهاد بهبود معانی