فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unilateral

ˌjuːnəˈlætrəl ˌjuːnəˈlætrəl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

یکجانبه

unilateral kinship

خویشاوندی یک‌سویی

They agreed to a unilateral withdrawal.

آنان با عقب‌نشینی یک‌طرفه موافقت کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a unilateral halting of nuclear tests

متوقف ساختن یک‌جانبه‌ی آزمایش‌های اتمی

unilateral flowers

گل‌های یک‌سو رست

adjective

یک‌ضلعی، یک‌طرفه، یک‌جانبه، تک‌سویه، یک‌سویه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unilateral

  1. adjective involving only one part or side
    Synonyms:
    one-sided single concerned with one side not reciprocal unipartite signed by one of two factions
    Antonyms:
    multilateral

ارجاع به لغت unilateral

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unilateral» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unilateral

لغات نزدیک unilateral

پیشنهاد بهبود معانی