امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vinegar

ˈvɪnəɡər ˈvɪnɪɡə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    vinegars

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
غذا و آشپزی سرکه link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The vinegar is an important part of the Haft-Sin table.
- سرکه بخش مهمی از سفره‌ی هفت‌سین است.
- The vinegar spilled on the kitchen floor.
- سرکه روی کف آشپزخانه ریخت.
- I added a teaspoon of vinegar to the salad dressing.
- یک قاشق چای‌خوری سرکه به سس سالاد اضافه کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vinegar

  1. noun Sour-tasting liquid produced usually by oxidation of the alcohol in wine or cider and used as a condiment or food preservative
    Synonyms:
    alegar acetum
  1. adjective
    Synonyms:
    acetic acetous acidulant acidulous vinegary

ارجاع به لغت vinegar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vinegar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vinegar

لغات نزدیک vinegar

پیشنهاد بهبود معانی