با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Vlog

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    تکنولوژی کامپیوتر ولاگ، ویدئو بلاگ، وب‏نوشت ویدئویی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - I love watching vlogs of people traveling around the world.
    - عاشق تماشای ولاگ‌های افرادی هستم که در سراسر جهان سفر می‌کنند.
    - She spends hours editing her vlogs.
    - او ساعت‌ها وقت صرف ادیت کردن ویدئو بلاگ‌های خود می‌کند.
    verb - intransitive
    تکنولوژی کامپیوتر ولاگ ساختن، ساختن و منتشر کردن ولاگ
    - He vlogs regularly about his daily life and experiences.
    - او مرتباً درباره‌ی زندگی روزمره و تجربیات خود ولاگ می‌سازد.
    - He vlogs to share his knowledge.
    - او برای به اشتراک‌گذاری دانش خود ولاگ می‌سازد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت vlog

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «vlog» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vlog

    لغات نزدیک vlog

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار