شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): water ski
ورزش آباسکی کردن، اسکی روی آب کردن
I water-skied across the lake.
روی دریاچه آباسکی کردم.
She water-skied for the first time and found it to be an exhilarating experience.
او برای اولین بار اسکی روی آب کرد و آن را تجربهای هیجانانگیز دانست.
ورزش چوب اسکی روی آب، چوب آباسکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I need to buy a new water ski because mine is old.
باید چوب اسکی روی آب جدیدی را بخرم زیرا مال من قدیمی است.
We rented a speedboat and water skis.
یک قایق تندرو و چند چوب آباسکی را کرایه کردیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «water-ski» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/water-ski