با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Weather-wise

    ˈweðəwaɪz ˈweðəwaɪz
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    ماهر در پیش‌بینی وضع هوا

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - The meteorologist was weather-wise and accurately predicted the storm.
    - این هواشناس در پیش‌بینی وضع هوا ماهر بود و طوفان را به‌طور دقیق پیش‌بینی کرد.
    - My grandfather is quite weather-wise and can tell when it's going to rain just by looking at the sky.
    - پدربزرگم در پیش‌بینی وضع هوا کاملاً ماهر است و فقط با نگاه کردن به آسمان می‌تواند بفهمد که چه زمانی باران می‌بارد.
    adjective
    خبره در پیش‌بینی تغییرات (افکار عمومی و اوضاع سیاسی و اجتماعی و حالات روحی و غیره)
    - The weather-wise salesperson anticipated the changing trends in consumer preferences.
    - این فروشنده خبره در پیش‌بینی تغییرات افکار عمومی تغییر روند در ترجیحات مصرف‌کننده را پیش‌بینی کرد.
    - The weather-wise teacher could sense when her students were losing interest and would quickly change her teaching style.
    - این معلم که در پیش‌بینی تغییرات حالات ماهر بود، می‌توانست احساس کند که دانش‌آموزان چه زمانی علاقه خود را از دست می‌دهند و به سرعت سبک تدریس خود را تغییر می‌داد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت weather-wise

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «weather-wise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/weather-wise

    لغات نزدیک weather-wise

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی