فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wonk

wɑːŋk wɒŋk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    (آمریکا - عامیانه - شاگرد) خرخوان، سختکوش
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wonk

  1. noun excessive studier
    Synonyms: bookworm, brain, dweeb, geek, greasy grind, grind, grub, nerd, poindexter, swotter

ارجاع به لغت wonk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wonk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wonk

لغات نزدیک wonk

پیشنهاد بهبود معانی