آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

آب دادن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / aab daadan /

to water, to quench, to slake, to leak, to irrigate

to water

to quench

to slake

to leak

to irrigate

آبیاری کردن

کشاورز به مزارع آب داد تا برداشت خوبی داشته باشد.

The farmer watered the fields to ensure a good harvest.

او تصمیم گرفت هر شب به گیاهان آب بدهد تا آن‌ها سالم بمانند.

He decided to leak the plants every evening to keep them healthy.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / aab daadan /

to give a drink to someone

to give a drink to someone

به کسی آب دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

به اسب‌ها آب دادن

to give a drink to the horses

من به کسی که تشنه است آب می‌دهم.

I will give a drink to someone who is thirsty.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / aab daadan /

to plate, to water, to electroplate, to coat with metals, to cover, to overlay

to plate

to water

to electroplate

to coat with metals

to cover

to overlay

آبکاری کردن

جواهرفروش حلقه‌ی نقره را با طلا آب می‌دهد تا به نتیجه‌ای لوکس برسد.

The jeweler will plate the silver ring with gold for a luxurious finish.

هنرمند تصمیم گرفت مجسمه را با طلا آب دهد تا ظاهری خیره‌کننده داشته باشد.

The artist decided to electroplate the sculpture in gold for a stunning finish.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / aab daadan /

to temper, to quench

to temper

to quench

فرو بردن فلز گداخته در آب

آهنگر باید قبل‌از شکل دادن، فلز را آب دهد.

The blacksmith had to temper the metal before shaping it.

فرآیند آب دادن از شکستگی فلز جلوگیری می‌کند.

The process of quenching prevents the metal from becoming brittle.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت آب دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «آب دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آب دادن

لغات نزدیک آب دادن

پیشنهاد بهبود معانی