آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: شنبه ۴ اسفند ۱۴۰۳

    آب دادن به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / aab daadan /

    to water, to quench, to slake, to leak, to irrigate

    to water

    to quench

    to slake

    to leak

    to irrigate

    آبیاری کردن

    کشاورز به مزارع آب داد تا برداشت خوبی داشته باشد.

    The farmer watered the fields to ensure a good harvest.

    او تصمیم گرفت هر شب به گیاهان آب بدهد تا آن‌ها سالم بمانند.

    He decided to leak the plants every evening to keep them healthy.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / aab daadan /

    to give a drink to someone

    to give a drink to someone

    به کسی آب دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    به اسب‌ها آب دادن

    to give a drink to the horses

    من به کسی که تشنه است آب می‌دهم.

    I will give a drink to someone who is thirsty.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / aab daadan /

    to plate, to water, to electroplate, to coat with metals, to cover, to overlay

    to plate

    to water

    to electroplate

    to coat with metals

    to cover

    to overlay

    آبکاری کردن

    جواهرفروش حلقه‌ی نقره را با طلا آب می‌دهد تا به نتیجه‌ای لوکس برسد.

    The jeweler will plate the silver ring with gold for a luxurious finish.

    هنرمند تصمیم گرفت مجسمه را با طلا آب دهد تا ظاهری خیره‌کننده داشته باشد.

    The artist decided to electroplate the sculpture in gold for a stunning finish.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / aab daadan /

    to temper, to quench

    to temper

    to quench

    فرو بردن فلز گداخته در آب

    آهنگر باید قبل‌از شکل دادن، فلز را آب دهد.

    The blacksmith had to temper the metal before shaping it.

    فرآیند آب دادن از شکستگی فلز جلوگیری می‌کند.

    The process of quenching prevents the metal from becoming brittle.

    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت آب دادن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «آب دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آب دادن

    لغات نزدیک آب دادن

    • - آب‌خشک‌کن
    • - آب خوردن
    • - آب دادن
    • - آب‌داده
    • - آب دارو
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    واژه سال 2025 دیکشنری ها

    واژه سال 2025 دیکشنری ها

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    hector heinous her crockery herbal here heterograft heritage heredity sprawling bitewing herself his histrionics hockey لذت لندن لخت مات کرلینگ مصلا قوام معجزه‌آسا مغرض ملاط تهوع منصوب موهن اهانت محاوره
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.