آخرین به‌روزرسانی:

آزاد کردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / aazaad kardan /

to free, to liberate, to deliver, to discharge, to emancipate, to manumit

رهایی بخشیدن

برده‌ای را آزاد کردن

to liberate a slave

سربازان ما او را از بند اسارت آزاد کردند.

Our soldiers freed him from captivity.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / aazaad kardan /

to set loose or free, to unbind, to unfetter, to extricate, to release

باز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

پرنده‌ای را آزاد کردن

to free a bird

او مرا از بار مسئولیت آزاد کرد.

He released me from the burden of responsibility.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / aazaad kardan /

to ransom

خلاص کردن
فعل متعدی
فونتیک فارسی / aazaad kardan /

to deregulate, to allow, to decontrol, to permit

برداشتن مقررات

اخیراً صادرات فرش را آزاد کرده‌اند.

Recently they have deregulated the exportation of rugs.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت آزاد کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «آزاد کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آزاد کردن

لغات نزدیک آزاد کردن

پیشنهاد بهبود معانی