فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

آزاد کردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

رهایی بخشیدن

فونتیک فارسی

aazaad kardan
فعل متعدی

to free, to liberate, to deliver, to discharge, to emancipate, to manumit

برده‌ای را آزاد کردن

to liberate a slave

سربازان ما او را از بند اسارت آزاد کردند.

Our soldiers freed him from captivity.

باز کردن

فونتیک فارسی

aazaad kardan
فعل متعدی

to set loose or free, to unbind, to unfetter, to extricate, to release

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

پرنده‌ای را آزاد کردن

to free a bird

او مرا از بار مسئولیت آزاد کرد.

He released me from the burden of responsibility.

خلاص کردن

فونتیک فارسی

aazaad kardan
فعل متعدی

to ransom

برداشتن مقررات

فونتیک فارسی

aazaad kardan
فعل متعدی

to deregulate, to allow, to decontrol, to permit

اخیراً صادرات فرش را آزاد کرده‌اند.

Recently they have deregulated the exportation of rugs.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت آزاد کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «آزاد کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آزاد کردن

لغات نزدیک آزاد کردن

پیشنهاد بهبود معانی