فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

ابزار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • وسیله، افزار
  • فونتیک فارسی

    abzaar
  • اسم
    instrument, tool, device, equipment, gadget, apparatus, engine, implement, paraphernalia, utensil, gear, organ
    • - فست‌دیکشنری ابزاری ضروری برای کسانی است که می‌خواهند دایره‌ی واژگان خود را بهبود دهند.

    • - The Fast Dictionary is a must-have tool for anyone who wants to improve their vocabulary.
    • - به زحمت می‌شد از میان ابزار ریخته و پاشیده در گاراژ رد شد.

    • - It was hard to pass through the clutter of tools in the garage.
    • - این ابزار کوچک‌ترین تغییر درجه‌ی حرارت را کشف و ثبت می‌کند.

    • - This instrument detects and registers the slightest change in temperature.
    • - ابزار جنگ

    • - engines of warfare
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ابزار

ارجاع به لغت ابزار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ابزار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ابزار

لغات نزدیک ابزار

پیشنهاد بهبود معانی