آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

اسباب به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم جمع
فونتیک فارسی / asbaab /

means, causes

means

causes

علل

قدرت همیشه اسباب مسئولیت و خطر است.

Power invariably means both responsibility and danger.

این اسباب به نتیجه‌ی بدی منجر شد.

These causes led to a bad result.

اسم جمع
فونتیک فارسی / asbaab /

عامیانه gizmos, instruments, tools, apparatus, utensils, materials, devices, things, contents, equipments, appliances, gadgets, tackles, contraptions, implements, furniture

gizmos

instruments

tools

apparatus

utensils

materials

devices

things

contents

equipments

appliances

gadgets

tackles

contraptions

implements

furniture

ابزار، وسایل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

راهرویی که انبوهی از اسباب خانه آن را بند آورده بود

a hallway that was encumbered by piles of furniture

اسباب جدید برای ردیابی موشک‌های دشمن

the new devices for tracking enemy missiles

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد اسباب

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت اسباب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اسباب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اسباب

لغات نزدیک اسباب

پیشنهاد بهبود معانی