به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

اتفاقی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • وابسته به اتفاق
  • فونتیک فارسی

    ettefaaghi
  • صفت
    accidental, contingent, incidental, adventitious, chance, haphazard, fortuitous, circumstantial, serendipitous
    • - پیامد اتفاقی

    • - a contingent result
    • - هزینه‌های اتفاقی

    • - incidental expenses
    • - آن جنایت اتفاقی نبود؛ عمدی بود.

    • - That crime was not accidental; it was premeditated.
  • به طور اتفاقی، به طور ناگهانی
  • فونتیک فارسی

    ettefaaghi
  • قید
    accidentally, haphazardly, incidentally, fortuitously, by chance
    • - هنگام راه رفتن در پارک اتفاقی ساق پایش به میز خورد.

    • - He accidentally shinned the table while walking in the dark.
    • - او اتفاقی دسته‌ی بازی را انداخت و آن را شکست.

    • - She accidentally dropped the joypad and it broke.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت اتفاقی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اتفاقی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/اتفاقی

لغات نزدیک اتفاقی

پیشنهاد بهبود معانی