accusation, charge, impeachment, allegation, smear, plaint, gravamen, information, indictment
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به اتهام تبانی در ارتکاب قتل بازداشت شد.
She was arrested on a charge of conspiracy to commit murder.
دروغ بودن این اتهام آشکار است.
The falsehood of this accusation is obvious.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اتهام» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اتهام