آخرین به‌روزرسانی:

اصیل به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / asil /

of noble birth, pureblooded, of good stock, full-blooded, pedigreed, thoroughbred

(جانوران) دارای نژاد خوب و خالص

سگ اصیل

a pedigreed dog

اسب اصیل

a purebred horse

صفت
فونتیک فارسی / asil /

highborn, of noble birth, blue-blooded, from a good family, patrician

پاکنژاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

شاهزاده‌ی اصیل به ریخت‌پاش و زندگی تجملاتی عادت داشت.

The highborn prince was used to a life of luxury and extravagance.

صفت
فونتیک فارسی / asil /

عامیانه honest-to-goodness, genuine, pukka, true, real, authentic, bona fide

شریف، نجیب

اصفهان یکی از مراکز معماری اصیل ایرانی است.

Esfahan is one of the centers of genuine Persian architecture.

فرش‌های اصیل ایرانی را با رنگ گیاهی می‌سازند.

Genuine Persian rugs are made with vegetable dyes.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد اصیل

  1. مترادف:
    پاک‌نژاد شرافتمند شریف نجیب نژاده
  1. مترادف:
    مستند
  1. مترادف:
    اصلی

ارجاع به لغت اصیل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اصیل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اصیل

لغات نزدیک اصیل

پیشنهاد بهبود معانی