انصاف به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • عدالت، داد، مروت
  • فونتیک فارسی

    ensaaf
  • اسم
    equity, justice, fairness, equitableness, straight shooting, evenhandedness, integrity, square deal, fair play, justness, impartiality
    • - او با زن و فرزند دشمن دیرینه‌اش با جوانمردی و انصاف رفتار کرد.

    • - He treated the wife and child of his old enemy with chivalry and fairness.
    • - باید به انصاف هم اهمیت داده شود.

    • - Fairness must be emphasized too.
    • - این عمل با اصل انصاف تناقض دارد.

    • - This act offends against the principle of fairness.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد انصاف

ارجاع به لغت انصاف

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «انصاف» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/انصاف

لغات نزدیک انصاف

پیشنهاد بهبود معانی