شکل نوشتاری دیگر این لغت: باطری
battery, cell
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
باتری خالی
a dead battery
باتری شارژشده
a charged battery
باتری گوشی من در حال تمام شدن است.
The battery in my phone is about to run out.
کشو پر از باتری، خودکار و خرتوپرتهای دیگر بود.
The drawer was filled with batteries, pens, and other etceteras.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «باتری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/باتری