آخرین به‌روزرسانی:

بدقولی کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / badgholi kardan /

to renege, to break one's promise, to be unpunctual, to go back on one's words,

به قول خود وفا نکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

او جرات بدقولی کردن ندارد.

He won't dare to break his promise.

گفته بودی می‌آیی؛ چرا بدقولی کردی؟

You said you'd come, why did you renege on your promise?

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بدقولی کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بدقولی کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بدقولی کردن

لغات نزدیک بدقولی کردن

پیشنهاد بهبود معانی