to cut, to slice, to slit, to incise, to rip, to make an incision
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او کنارهی عکس را بهدقت اندازه گرفت و برش داد تا کاملاً در اطراف عکس در قاب قرار گیرد.
She carefully measured and cut the mat to fit perfectly around the photograph in the frame.
چاقو بهطور برندهای استیک را برش داد.
The knife sliced through the steak sharply.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «برش دادن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برش دادن