آخرین به‌روزرسانی:

بریان به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کباب‌شده

فونتیک فارسی

beryaan
صفت

roasted, grilled, broiled, barbecued

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

مرغ بریان عطری خوشمزه و پوست برشته‌ای داشت.

The roasted chicken had a delicious aroma and crispy skin.

وعده‌ی سالمی از سبزیجات بریان

a hearty meal of roasted vegetables

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بریان

  1. مترادف:
    برشته تفته کباب مسمن بلال تفتیده
    متضاد:
    آب‌پز

ارجاع به لغت بریان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بریان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بریان

لغات نزدیک بریان

پیشنهاد بهبود معانی