۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

بزرگسال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فونتیک فارسی

bozorgsaal
adult, grown-up

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بزرگسال

  1. مترادف:
    بالغ رشید
    متضاد:
    خردسال
  1. مترادف:
    پیر جاافتاده سال‌خورده سال‌دیده سالمند کلان‌سال مسن

ارجاع به لغت بزرگسال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بزرگسال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بزرگسال

لغات نزدیک بزرگسال

پیشنهاد بهبود معانی