آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

بند آوردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / band aavardan /

to block, to clog, to stop, to close, to obstruct, to stem, to dam, to stanch, to snarl, to bring to a halt, to prevent the flow of

to block

to clog

to stop

to close

to obstruct

to stem

to dam

to stanch

to snarl

to bring to a halt

to prevent the flow of

متوقف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

بند آوردن ترافیک

to snarl traffic

او برای بند آوردن خون‌ریزی از شریان‌بند استفاده کرد.

She applied a tourniquet to stop bleeding.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بند آوردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بند آوردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بند آوردن

لغات نزدیک بند آوردن

پیشنهاد بهبود معانی