well, nicely, properly, thoroughly, in a good way, easily
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او بهخوبی وظیفهی خود را انجام داد.
He performed his duty well.
من نمیتوانم بهخوبی او شنا کنم.
I can't swim as well as he can.
دستانت را بهخوبی با صابون بشو.
Wash your hands thoroughly with soap.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بهخوبی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بهخوبی