reluctance, unwillingness, lack of enthusiasm, disinclination
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
معلم بیرغبتی دانشآموزان نسبت به شرکت در فعالیت گروهی را حس کرد.
The teacher sensed the students' reluctance to participate in the group activity.
بیرغبتی کودک برای خوردن سبزیجات باعث جدال سر میز شام شد.
The child's reluctance to eat vegetables resulted in a battle at the dinner table.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیرغبتی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیرغبتی