demonstrative, expressive, illustrative, indicative, explanatory
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آوازی که بیانگر شادی او بود
a song that was expressive of his joy
ابرهای تیره بیانگر طوفانی قریبالوقوع بودند.
The dark clouds were indicative of an impending storm.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیانگر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیانگر