dispersion, dissension, division, disunion, discord, faction, divisiveness, schism
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
طرفداری مربی از بعضی بازیکنان منجر به دلخوری و تفرقه در تیم شد.
The coach's favoritism towards certain players led to resentment and division among the team.
تفرقهی آنها موجب شادی دشمنانشان شد.
Their discord occasioned their enemies' joy.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تفرقه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تفرقه