dispersion, dissension, division, disunion, discord, faction, divisiveness, schism
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
طرفداری مربی از بعضی بازیکنان منجر به دلخوری و تفرقه در تیم شد.
The coach's favoritism towards certain players led to resentment and division among the team.
تفرقهی آنها موجب شادی دشمنانشان شد.
Their discord occasioned their enemies' joy.
شکل درست این واژه «تفرقه» است.«تفرقه» واژهای عربیالاصل و کاملاً رایج در فارسی است که به معنای پراکنده شدن، جدایی، اختلاف و چنددستگی بهکار میرود. مثال: «سیاستهای نادرست موجب تفرقه میان مردم شد.»
در مقابل، «تفرغه» شکل نادرست و غیراستاندارد این واژه است که معمولاً ناشی از شباهت آوایی «ق» و «غ» در برخی گویشها یا خطا در شنیدن است. این شکل در متون معتبر فارسی وجود ندارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تفرقه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تفرقه