فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

تلاش به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کوشش

فونتیک فارسی

talaash
اسم

try, effort, struggle, endeavor, exertion, scramble, push, sweat, strain, strife, drudgery, toil, travail

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

تلاش پزشکان برای نجات بیمار

the doctors' effort to save the patient

تلاش فکری

mental exertion

نمونه‌جمله‌های بیشتر

تلاش قاطع داشتن

to make a determined effort

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تلاش

  1. مترادف:
    اهتمام تقلا تکاپو جدیت جهد سعی فعالیت کوشش مجاهدت مساعی
    متضاد:
    تن‌آسانی تنبلی

ارجاع به لغت تلاش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تلاش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تلاش

لغات نزدیک تلاش

پیشنهاد بهبود معانی